1400/01/26-08:20

آمریکا چه تاثیری بر فرهنگ جهانی دارد؟

آمریکا چه تاثیری بر فرهنگ جهانی دارد؟

محافظه کاران فرهنگی پیش از جنگ در اروپا و ژاپن ابتذال روحیه سودجویی آمریکایی، بی ریشه بودن جامعه مهاجر چند فرهنگی و لیبرالیسم نتراشیده نخراشیده نهادهای سیاسی آن را تقبیح می کرده اند. سرمشق آمریکا تهدیدی برای نظم اجتماعی، همگونی نژادی و فرهنگ متعالی قلمداد می شده است.

نگاه جنوب ایران نیوز: قرائت  شعر «تپه ای که از آن بالا می رویم» آماندا گورمن توسط خود او در مراسم تحلیف ریاست جمهوری جو بایدن، بر میلیون ها نفر از مردم جهان تاثیر گذاشت. همین دلیل کفایت می کرد تا ناشر مطرح آلمانی برای آماده کردن ترجمه ای از این شعر با یک داستان نویس برجسته وارد مذاکره شود. اما انتخاب ماریکه لوکاس رینولد که یک رمان نویس بین المللی سفیدپوست و برنده جایزه بوکر است و به عنوان فردی فاقد جنسیت شناخته می شود، موجب برانگیخته شدن اعتراضاتی آنی از سوی فعالان سیاه پوست در هلند گردید. آنها خواستار آن شدند که شعر گورمن که یک آفریقایی آمریکایی است، توسط یک فرد سیاهپوست ترجمه شود. به گفته یکی از این معترضان، انتخاب یک مترجم سفیدپوست دل او را به «درد» آورده است. متعاقب این اتفاق رینولد کناره گیری خود را از این پروژه اعلام کرد.

در همین حال در طرف دیگر جهان در ژاپن، طرفداران محلی کیوانون که یک جنبش تئوری توطئه راست افراطی آمریکایی است، در حال افزودن  به این باور پرطرفدار هستند که ریاست جمهوری از ترامپ دزدیده شده است. و بد نیست بدانید که یک گروه از طرفداران ژاپنی کیوانون، در حال بت ساختن از مایکل فلین ژنرال بی اعتبار پیشین ارتش آمریکا هستند.

خوب یا بد، نفوذ فرهنگ آمریکا در جهان همچنان قدرتمند باقی مانده است. حتی با ظهور چین، ثروت عظیم اتحادیه اروپا و دورنمای خجالت آور ریاست جمهوری  ترامپ، مردم سراسر جهان همچنان برای یافتن سرنخ های فرهنگی و سیاسی خود نگاهشان به آمریکاست.

در مورد افراد واقع در طیف راست که بیش از همه از نفوذ فرهنگی آمریکا بیمناک بوده اند همواره همینطور بوده است. محافظه کاران فرهنگی پیش از جنگ در اروپا و ژاپن  ابتذال روحیه سودجویی آمریکایی، بی ریشه بودن جامعه مهاجر چند فرهنگی و لیبرالیسم نتراشیده نخراشیده نهادهای سیاسی آن را تقبیح می کرده اند. سرمشق آمریکا تهدیدی برای نظم اجتماعی، همگونی نژادی و فرهنگ متعالی قلمداد می شده است. چپ افراطی نفوذ جهانی فرهنگ کاپیتالیستی آمریکا - «کوکا- استعمار گرایی»- را به همین اندازه تقبیح می کنند.

در واقع علاوه بر کوکاکولا، یکی از  موفق ترین صادرات آمریکا در طول سال ها فرهنگ اعتراض بوده است. در وهله اول این «انقلاب آمریکا» بود که الهام بخش انقلاب فرانسه شد. در دهه 1960 دانشجویان سراسر جهان علیه «امپریالیسم آمریکایی» و جنگ ویتنام دست به اعتراض زدند، اما آنها از الگوی دانشجویان در برکلی و کلمبیا دنباله روی می کردند. آنها سرودهای اعتراضی آمریکایی را می شنیدند. و گاهی اوقات  مثل مورد آندریاس پاپاندرو در یونان، سیاستمداران ضد آمریکایی بسیاری از ایده های دانشگاه های آمریکایی را از آنها می گرفتند.

جذابیت اصلی ایالات متحده با وجود بسیاری از نقص های نهادی، تاریخ نژادپرستی و  فوران های هیستری اخلاقی آن، وعده آزادی بیشتر در زمینه های اقتصادی، سیاسی و هنری  بوده است. و به همین دلیل است که آوارگان چپگرای آلمان نازی در دهه های 1930 و 1940 اغلب مهاجرت به آمریکا را انتخاب کردند در حالی که اکثر آوارگان محافظه کار ترجیح دادند در بریتانیا سکونت کنند.

پرسش امروز این است که آیا موج فعلی نفوذ آمریکا وعده آزادی بیشتر را وعده می دهد یا کمتر. شاید عده ای بگویند که هم اکنون «نظریه انتقادی نژاد» و سیاست های جنسیتی بر محیط های دانشگاهی آمریکا حاکم است و رسانه های لیبرال دامنه آزادی به خصوص برای اقلیت های جنسی و نژادی را بسط می دهند. اما بخش عمده ای از این مسئله در  زخم های خاصی از تاریخ آمریکا ریشه دارد، درست همانطور که اصرار بر کفاره همگانی به سنت های مذهبی آمریکایی  مرتبط می شود.

آیا این جنبه ها از فرهنگ آمریکایی عینا در جوامع سایر بخش های جهان قابل اطلاق است؟ آیا وسواس های آمریکایی نسبت به «هویت» و «نمایندگی» در کشورهایی که از تاریخ بسیار متفاوتی برخوردارند همین معنا را دارند؟ چرا شعر آلمانی باید توسط یک آلمانی رنگین پوست ترجمه شود؟ چرا نام یک دبیرستان فرانسوی را که از روی اسم یک ریاضیدان زن فرانسوی (سوفی ژرمین) نامگذاری شده باید به نام یک فعال آفریقایی آمریکایی (رزا پارکز) تغییر داد؟

همچنین شاید عده ای فکر کنند که آیا حذف کردن کتاب های نویسندگان کلاسیک غربی از کلاس ها به اسم عدالت نژادی و «استعمارزدایی» آزادی ما را بسط خواهد داد یا نه. این نیز بی شک شکلی از فرهنگ اعتراض است. اما شور و شوق ایدئولوژیکی که در آمریکا شدیدا به فعالیت های اجتماعی درباره نژاد، جنسیت و هویت سوخت می رساند، انعکاسی از جنبش های مردمی در گذشته بوده اند: پیوریتنیسم، تب شبه مذهبی، عدم مدارای فکری و در یک کلام مخالفت با آزادی بیشتر.

افراط گرایی در جناح چپ موجب برانگیخته شدن جناح راست شده و در واقع عین آنها در راست نیز تکرار شده است. اگر امواج «فرهنگ بیداری» در حال فراگرفتن دانشگاه ها و رسانه های لیبرال در کشورهای دیگر است، تاثیرات اغلب ترسناک تر طرز تفکر جناح راست نیز به همین گونه است؛ چیزی که ریچارد هافستادتر مورخ در عبارتی معروف آن را «سبک پارانویدی در سیاست های آمریکا» نامیده است.

سرمشق ترامپ  و سخنان ضدلیبرال، ضد مهاجران و آشکارا نژادپرستانه او تا همین جا الهام بخش مشتی سیاستمدار اقتدارگرا شده تا از حاشیه های  دمکراسی های  لیبرال زمانی پرقدرت ظهور کنند. رشد کیوانون در ژاپن روشن ترین مورد از سبک پارانویدی آمریکایی است که در خارج از این کشور رو به گسترش دارد.

می توان و شاید باید این نگاه خوش بینانه را در پیش گرفت که وحشت های اخلاقی در آمریکا از میان بروند و یک بار دیگر منطق غالب شود. ممکن است شاهد آن باشیم که دوره بایدن  ترامپیسم را از صحنه به در می کند و بردباری از نو جان تازه ای بگیرد. حتی شاید این اتفاق در حالی رخ دهد که تاثیرات زیانبار نفوذ آمریکایی همچنان با قدرت در سایر کشورها ادامه پیدا می کند. به خاطر آمریکا و جهان تنها می توان امیدوار بود که این اتفاق به زودی رخ دهد.

نویسنده: یان بوروما (Ian Buruma) نویسنده چندین کتاب از جمله تازه ترین آنها «چرچیل پیچیده: نفرین خاص بودن، از وینستون و روزولت تا ترامپ و برگزیت.»

منبع: https://b2n.ir/r52422

 

فارس

نظرات

captcha

اخبار مرتبط